بِکال سی ثُواو نَسوسه سیخ بریسه کَواو.(برای ثواب بکار ،طوریکه نه سیخ بسوزد ونه کباب) 

به بِنگِشت گُدن خاگِت کُچیره ،گُد تیم دِروی تا هم یُونه نادُم.(گنجشک را گفتند: چرا تخمت کوچک است ؟بگفت مرا تخم از چشم برون شد برای همین)

به تُشمال گُدِن ساز بزن ،گُد تَنگِ پام اِخاره.(به نوازنده سرنا گفتند: ساز بزن ،گفت: :پاشنه پایم می خارد)

به قاطر گُدن بووت کینه؟گُد:دام مادیونه.(به قاطر گفتند:پدرت کیست؟ گفت:مادرم مادیون است)

بَهیگ از بس قشنگ بی تیش گیوِنو دِروِه.(عروس از بس قشنگ بود چشمش ناخنک زد)

بَهیگه گُدن کار کن ،گُد خروس پامه تِلنی.( عروس  را گفتند:برو کار می کن....بگفت:خروس بر پایم فشرد)

هَرَنی هَرَنی خَرِ ایارُم گانه نی.({هرنی هرنی}خر را می اورم ،گاو را نیست)

دُز و مال خدا رَهدِن صَلا یَک ،شاهد اِگو مو قولُم نی.(دزد و صاحب مال با هم کنار می آیند شاهد می گوید من قبول ندارم)

کَچَل که مینا دار اَووی      سا خُونه دی هار اَووی.(آدم کچل که صاحب "مینا"شد ،سایه خود را  دیدو مغرور شد)